بوی لیمو!

ساخت وبلاگ
در باره رمان دختر پرتقالیجدا از شرح ماوقع روزگاران و زمان از دست رفته گاهی برای اینکه بتوانی در فضایی که دیداری و شنیداری ست علیرغم میلت ادامه بدهی حوادثی رقم می خورد که همه بر خلاف امیدها و رویاهای تو هستند و تو نیز چاره ای نداری که با واقعیت های سرسخت روزگار کنار بیایی و انچه که فکرش را نمی کردی رقم بخورد . هر چند این گونه اندیشیدن به زمان و زمانه ها بیهوده و در هر حال کودکانه ست زیرا هیچ حادثه ای قابل پیش بینی بر اساس روح و روان تو نیست اما تا هستی ادامه دارد باید کاری کرد که پاسخگوی شیرینی یا ناگواری روزگارت باشی و حرف و حدیثی از دور و نزدیکت از زبان دیگران رقم نخورد.امروز در این ۱۶ بهمن ۱۴۰۲ در ابتدا مروری داشتم بر کتاب دختر پرتقالی از آثار قصه نویس فلسفی معاصر نروژی یوستین گایدر و بعد امدم و بر روی نیمکت بلوار پشت دیوار سپاه نشستم به اسمان نگاه کردم و ستاره قطبی را درخشان تر از هرشب دیدم در این بهمن سرد و سنگین و حشرات و وزق ها هم مثل همیشه با صدایشان یاری یم می کردند دوستی از پیاده راه بلند بلند صدایم زد و سپس ادامه داد سردت نیست علی ! گفتم چرا خوب اما من پوست کلفت تر از این حرفها هستم و بعد هر دو با همان فاصله بلند بلند خندیدیم و او همچنان دورتر میشد و من در اندیشه کتابی بودم که این چند روز خواندم یعنی همین دختر پرتقالی که علاوه بر متن فلسفی مثل دیگر آثار گایدر عاشقانه ای جذاب بود از شور درونی عاشق تا نرسیدن به معشوق.کتابی با قصه ای شیرین و جذاب مثل هرقصه ی خواندنی و لطیف از رابطه میان پدری که دیگر نیست با فرزندی که طی یک حادثه به نامه هایی که پدر پیش از مرگ بر اثر بیماری برای فرزندش نوشته است دست پیدا می کند. پدر همواره این ترس و دلهره را داشت که روزی که فر بوی لیمو!...
ما را در سایت بوی لیمو! دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : bahar524 بازدید : 91 تاريخ : سه شنبه 1 اسفند 1402 ساعت: 16:16

چون باد دویدن امروز پنج شنبه ۲۸ دیماه ۱۴۰۲ از بالکان خانه فرزندم صدای تعدادی گنجشک مرا به فضای باز می کشاند تا به عناصر اطرافم چند تایی درخت مهاجر ! و سگ بومی و پرنده ها سلامی کرده باشم و قصه ای را از درون اشفته ام بر قلم بیاورم نه دیگه کودکی نیستم که داشتم بوته ای را از زمین نمناک بیرون می کشیدم و بعد روی کردم به پدر و گفتم ببین دارم زمین را شکست می‌دهم پدرم لبخندی زد و صورتم را بوسید و گذشت و بعد ها که با رنج ها و کوشش های بیدریغش از نزدیک درگیر شدم متوجه لبخند تلخ پدر بودم اما من همواره در ذهنم به نوعی مبارزه تا پیروزی را تداعی می کردم و هیچگاه عقب نشینی در مقابل مشکلات و سختی ها نبود تا تاریخ زندگیم تقسیم شد میان پیش و بعد از ۵ دی ماه ۱۳۹۹ و به محض مراجعه به کتاب‌های تاریخ این قصه تلخ تکرار می شود و من حالا مثل یه بوکسور شکست خورده در گوشه رینگ آماج آن همه مشتی هستم که آرزو می کنم زودتر از زود از پای در بیایم هر چند همچنان آرزویم عدالت و آزادی برای همه بشریت با هر تعلق خاطری ست یعنی تنها رگه ای که خون جاری در رگهایم را به پیش می برد زیرا حالا که چاره ای نیست مگر زندگی پس باید بدنبال جنبه های زیبای آن باشم و همچنان علیرغم خستگی اما چون باد دویدن را در درونم بیافرینم و به کسانی که انتظار دارند برایشان حداقل آرامش و شادی را فراهم کنم اماده به یراق باشم. بشر علیرغم شکنندگی مثل هر موجودی در هستی اما آنجا که پای عشق وسط آید خیلی پوست کلفت و جاندار می شود و از صخره ها و قله ها بالا می رود هر چند بارها نیز سقوط می کند اما از پای نمی نشیند .خوب ماهیت تمدن و فرهنگ بشری اگر تا بدینجا آمده بخاطر همین ذات شکست ناپذیر است که تا قطره آخر تن و جان از پای نمی نشیند .می دود و گاهی بوی لیمو!...
ما را در سایت بوی لیمو! دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : bahar524 بازدید : 114 تاريخ : دوشنبه 2 بهمن 1402 ساعت: 18:45

فریدون سه پسر داشت!امروز پنجشنبه هفتم دیماه ۱۴۰۲ ،گفتم خوب بعد از سه سال از حادثه تصادف شوم و کوچ نابهنگام فرزندم بهتر آنست که در مقابل مصائب سکوت اختیار کنم و تا زنده ام راه زندگی در پیش گیرم و از آزادی تا انتخاب و پیچ و تاب کلمه و کلام بنویسم هر چند مدتهاست که بندی و بیتی شعر به سراغم نمی آید و وقتی نیامد حتما دوست ندارد یا این چشمه خشکیده است مثل آن همه چشمه ها و دریاچه ها که خشکیدند ،گفته اند آدمی ست است و گوشتی و پوستی و استخوانی و مثل هر پدیده هستی خشکش می زند گاهی در عالم ماده که به نقطه صفر می رسی و گاهی هم معنا که همین ذهن و روانت را به کاری می گیری که وقایع اتفاقیه روزانه ات را هر چند بی اهمیت ثبت کنی. گیرم تو را به این همه مرارت بشری کاری نباشد که همواره آنچه در هر سوراخ و سمبه ای دست بالا را دارد مرگ انسانیت و ارزش هایی ست که به ظاهر تاریخ ثبت شده بشر سراسر مبارزه و گاهی تن دادن برای بدست آوردن قطره ای از دریای آن بوده چون آزادی و درست کرداری و درست پنداری و درست گفتاری و نفی و نهی استبداد و قدرت غیر پاسخگو ، و از طرفی سمت و سوی دوست داشتن و عاشقی و صلح رفتن که هیچگاه به دامنه آن آرزوها نرسیده و فقط اندکی البته در عرصه هنر و ادبیات زور زیادی زده اند که مثلا شعری بسرایند و رمانی بنویسند و نقشی بکشند و خلاصه هفت وادی هنر را طی کنند بلکه بشر آدم شود که نشد و بعید که بشود می گویند راست و دروغش با راوی که ولادیمیر ایلیچ لنین رهبر انقلاب اکتبر روسیه گفته بود تا دویست میلیون سال آینده را امید نداشته باشید که اتفاق خوش ایندی در خصوص صلح و آزادی رقم بخورد بقیه اش را نیز شک دارم بعلاوه در این شب سیاهم مثل همیشه گم گشت راه مقصود و داشتم برای چندمین بار کتاب فریدون سه پسر داش بوی لیمو!...
ما را در سایت بوی لیمو! دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : bahar524 بازدید : 97 تاريخ : دوشنبه 18 دی 1402 ساعت: 0:48

نقاب حسرتها و آرزوهاامروز چهارشنبه ۱۵ آذر ۱۴۰۲ است هنوز در حال و هوای شعرها و تصنیف های باب دیلن ترانه سرای امریکایی هستم که با همین ترانه های ساده که فهم زندگی چند نسل را دگرگون کرد برنده نوبل ادبیات شد هر چند شب مطبوع پاییزی و ترانه خوانی حشرات هوش از سرم می رباید و مرا با خود به سفرهای دور و دراز شعر خلقت می برد که روح و روان عارف و عامی را به وجد می‌آورد حکایت حافظ ما و هر شاعری که جهان شاعرانه اش اختصاصی نیست و در هر بند و بیت شعرش جهانی را به حس مشترک می کشاند. می خواهد حافظ قرن هشتم هجری ما باشد یا باب دیلن قرن بیستم میلادی امریکایی ، زیرا هر اثر هنری روایتی خاص از صاحب اثر است ،شرحی بر امیدها و آرزوهایی که ناقص ماند و به کمال نرسید اما با بیت شعری و نقش تصویری و یا قطعه ای موسیقی جاودانه شد به تعبیر شاعر آمریکایی بوکفسکی بنویس حتی شده حالت را خراب کند اما اگر حرفی برای گفتن نداشتی ننویس برادر کتابخانه ها پر از کتاب هایی ست که همواره خاک می خورند و ما انسانها با هر ایده و مرامی همواره نقابی بر روی آن همه حسرتهای نرسیده و آرزوهای به جا مانده می کشیم .نقابی که هیچگاه برداشته نخواهد شد و عاقبت با هر خاموشی آدمی در قعر جهان برگشت ناپذیر فرو خواهد رفت و اضافه کنم تاریخ و آینده نیز از دل همین کوتاه نوشته ها رقم می خورد نه سازمان های عریض و طویل تبلیغاتچی!... ماهشهر علی بوی لیمو!...
ما را در سایت بوی لیمو! دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : bahar524 بازدید : 91 تاريخ : يکشنبه 3 دی 1402 ساعت: 16:00

گلهای شرم آنها که فکر می کنند حقیقت نزد آنهاست و بسماه را پنهان می کنندخورشید را به گروگان می گیرندبوسیدن را شرم می‌دانند لبخند را معصیت. و در آخر تمامی گلهای جهان رابه اتاق بازجویی می برند !ماهشهر ع-ر همسرایی با بودلردر باره عشق!عاشق شو ار نه روزی کار جهان سر آیدناخوانده نقش مقصود از کارگاه هستیامروز با شنبه های تعطیلی مکرر به ۲۹ بهمن ۱۴۰۱ رسیدم سه فقره شنبه ای که هر کدام به دلیلی تعطیل بودند و مثل هر تعطیلاتی آزار دهنده و بطالت محض البته برای ما دیگر بودن و نبودن یکی ست.و من امروزم روزم به خواندن کتاب جستارهایی در باب عشق اثر آلن دوباتن گذشت .کتاب در باره عشق به مفهوم انسانی آنست یعنی همین عشق بین دو انسان و خاطراتی که جمع می گردند در ذهن دو طرف که بعد سبب عاشق شدن آنها می شود بی آنکه گریزی باشد...البته کتاب بیشتر نگاه فلسفی به عشق دارد اما در نهایت آرزو می کند آدمها بهتر آنست که همیشه یک عاشقانه آرام در دلشان داشته باشند تا آسوده تر زندگی کنند خوب این هم نظر یک فیلسوف روانشناس است که محترم است .بزرگی می نویسد آیا زیبایی مادر عشق است یا عشق مادر زیبایی ؟هر چه هست اما عشق در ذات آدمی درد امنی ست که بجز خودرنجی آزار کسش در پی نیست و شاید به تعییر فروید که فکر کنم متاثر از نیچه فیلسوف آلمانی گفته که عشق نوعی خود آزاری ست که در تلخ ترین یا شیرین ترین حالتی اما خوشگوار استباری حکایت من است و روزگار و پستی و بلندی هایش اما گمان دارم به هر صورتی که نگاه کنم درس هایی که عشق به من آموخته حکایت همان مگس هایی ست که برای فرار، دیوانه وار سرشان را به شیشه پنجره ای شفاف می کوبند بی آنکه بدانند پنجره غیر قابل عبور است . از همه اینها که بگذرم آلن دوباتن نتیجه می گیرد یکی از دردسره بوی لیمو!...
ما را در سایت بوی لیمو! دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : bahar524 بازدید : 74 تاريخ : دوشنبه 21 فروردين 1402 ساعت: 7:50

سروده رویاهاخیلی از رویا ها مثل قطارها و فصل هامثل آدمها و نسل هامیایند و می رونداما بعضی رویاها را دوست نداری مثل قطارها و فصل هامثل آدمها و نسل ها بیایند و بروند!تهران ع-ردر باره پدیده دروغ دقت کنیم ما چقدر دروغ می گوییم و دیگران که اطرافمان هستند به نسبت چقدر دروغ می گویند و اصلا این پدیده چه نسبتی با سلامتی اجتماعی دارد می گویند در فرهنگ های ابتدایی پدیده ای که تعبیری از دروغ باشد وجود نداشته گفتم احتمالا در آن جوامع شمشیر گزینش نیروی انسانی بالای سرشان نبوده است بزرگی می نویسد ما از سرزمین بیهوده شرمندگی و بلوای اجتماعی می توانیم فقط با پیروی از یک حکم اخلاقی دور بمانیم دروغ نگوییم ...اگر دقت کنیم بارها اتفاق افتاده که نیازی به دروغ نبوده اما چون بیماری مسری گفته ایم مثلا این ظرف را شسته ام این کتاب را خوانده ام ،این خرید را کرده ام خوب اگر نکردی زمین به آسمان که نمی رسید .تازه آنجا دروغ به مصیبتی عظما تبدیل می گردد که بوسیله سیاستمداران گفته می شود دروغ هایی که بظاهر ساده اند اما بنیان های اجتماعی را فرو می ریزند هر چند مردم ناچارند به لبخندی تلخ از کنارش عبور کنند اما قطعا می دانند که طرف دروغ می گوید برای اینکه زیر بار مسئولیت شانه خالی کند باید اضافه کنم از دروغ های بی درز و مسئله این روزها بردن تاج های جواهر نشان شاه و ملکه به خارج بود که معلوم شد این چنین نبوده و بعلاوه خاندان شاهی نیز به دروغ گفتند ما دست خالی از کشور رفتیم در حالی مردم می دانند هم سخنگوی دولت اکنون و هم خاندان شاهی سابق به نحوی دروغ می گویند و البته برای مردم چاره ای نیست مگر با پوزخندی از کنار ماجرا عبور کنند.ماهشهر ع-ر بوی لیمو!...
ما را در سایت بوی لیمو! دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : bahar524 بازدید : 71 تاريخ : دوشنبه 21 فروردين 1402 ساعت: 7:50

سروده بهار دلکشاگر بجای قلب شکسته ام بودمسالهای سال میشد که ،دهلیزهای زندگی را رها کنمبه اهالی قصه های غمگین احساسم بگویمآخر شاهنامه را با رگ های رنجور وطن زمزمه کنندرنگین کمان کیانچشم اسفندیار حکایت خون سیاوشفرو افتادن سهراب از اسببهار دلکش و این همه اندوه را به یاد ندارمبرای آرامش خاطرمسرزمینی از لبانت بفرستنشانی من قلبی ستکه در سینه تو می تپیدماهشهر ع-ر بوی لیمو!...
ما را در سایت بوی لیمو! دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : bahar524 بازدید : 73 تاريخ : يکشنبه 6 فروردين 1402 ساعت: 20:59